خیانت و عوامل موثر در آن
اختلال شخصیت خود شیفته

 

خیانت زناشویی از گستردگی مفهومی و نظری زیادی برخوردار است. و دستیابی به تعریفی واحد  و مشترک از آن، که در تمامی جوامع و فرهنگ ها از پذیرش برخوردار باشد، تا حد زیادی دور از انتظار است. تعاریف نظری و کاربردی این مفهوم بین فردی، متفاوت و گسترده است ولی به طور کلی خیانت را برقراری هرگونه رابطه صمیمانه و توام با نوازش در بعد جنسی و عاطفی با نفر سوم تعریف میکنند که تعهد رابطه زناشویی را نقض میکند و با رنج های عاطفی در همسر خیانت دیده همراه باشد . به عبارت دیگر خیانت زناشویی داشتن رابطه ای پنهانی (واقعی یا مجازی) با فردی غیر همسر و شریک قانون زندگی است که سه دسته خیانت عاطفی ، خیانت جنسی  و خیانت جنسی عاطفی تقسیم می شود.

درصد زیادی از مردم در جوامع مختلف ، رابطه تک همسری را تنها شیوه  مطلوب و مشروع ، برای ارضای نیاز های عاطفی و جنسی قلمداد می کنند.

تعدادی از پژوهشگران ، خیانت زناشویی را آسیب درون فردی تلقی میکنند و بر این عقیده هستند که بدکار کردی های فردی نظیر تنوع جنسی و عاطفی ، ارضای نیازهای فیزیولوژیکی ، طرحواره های ناسازگار اولیه به ویژه در بعد عاطفی و جنسی ، ضعف در ایمان و اعتقادات مذهبی بازدارنده ، نبود تعهد ، نبود عشق اصیل، زمینه ساز های گرایش زوجین به این بحران های بین فردی هستند.

برخی از پژوهگران بر این باورند عوامل بین فردی نظیر نارضایتی عاطفی ، نارضایتی و خودشیفتگی جنسی ، سبک دلبستگی نا ایمن اصلی ترین زمینه ساز های بروز این آسیب هستند.

این آسیب کارکردی، زمانی اتفاق می افتد زمینه را برای بروز گستره ای از مشکلات درون فردی ، بین فردی و محیطی در زوجین فراهم میکند و منجر به بروز خلل در کارکرد فرزندان و سایر اعضای خانواده می شود.

افسردگی، اضطراب و نگرانی، احساس گناه و مقصرانگاری ، استرس و تنش شدید، بدبینی و بی اعتمادی، اختلال در سیستم خواب از رایج ترین پیامدهای درون فردی حاصل از خیانت زوجین است. بررسی زوجین دارای تجربه خیانت حاکی از آن است که تغییر و تحولات ریشه ای و عمیقی در دیدگاه بین افراد نسبت به زندگی زناشویی، عشق و حتی تعهد ایجاد شده است .  

امروزه تعریفشان از عشق متفاوت شده و آن را عاملی محدود کننده و مانع تحول قلمداد میکنند. عشق تا حد زیادی قداست وجودی خود را که با تعهد و فداکاری همراه بوده از دست داده است و اغلب افراد، صرفا ان را نوعی محرک جنسی تلقی میکنند ک هدف نهایی آن چیزی جز برقراری رابطه جنسی نیست .

تعبییر نادرست از آزادی و اشتباه گرفتن آن با بی بندباری جنسی عاطفی، تجربه خیانت و گرایش به روابط فرازناشویی را تسهیل و تسریع می بخشد. آزادی توام با اختیار در مسیر آرمان ها و تصمیمات شخصی است، حرکتی که با تعهد کاری و مسئولیت پذیری توام است. آزادی با بی بندباری تفاوت در خور ملاحظه ای دارد و از لحاظ ماهیت ، هدف و ساختار کاملا با آن مغایر است .

در تحقیقاتی که به عمل آمده مشخص شده است که افرادی که به همسران خود خیانت میکنند در بسیاری از موارد چند ویژگی زیر را دارند:

احساس رها شدگی    

خودفریبی و دیگر فریبی

جست جوی وسواسی عشق معجزه گر

هرزگی یا بی بندباری جنسی

بی احساسی

دروغگویی و بازیگری عاطفی

غرق شدن در روزمرگی

هراس از سکوت

هراس از واقعه

جبر تلقی کردن حدود زناشویی

تعهد هراسی

حصار انگاشتن وفاداری

گریز از معمولی بودن

امروزه بسیاری از افراد زندگی را فرایندی پوچ و بی معنی می انگارند و معتقد هستند که تا می توان و می بایست از عمر خود لذت برد و تصورات خود را در ابعاد مختلف به ویژه جنسی تحقق بخشید . چنین باوری سبب شده است که دید افراد نسبت به یکدیگر شیء گونه باشد و بسیاری از ارزش ها را فراموش کنند. بی بند باری و عدم پایبندی به آزادی اصیل، موجب شده است که افراد  نسبت به بسیاری از ارزش ها بی تفاوت باشند و از یکدیگر صرفا به عنوان ابزاری برای ارضای نیاز ها به ویژه جنسی بهره ببرند.

برخی از افراد  بند باری را  با آزادی اشتباه گرفته اند و معتقد هستند که آزاد  هستند تا با هرکسی به  هر شیوه ای که دوست داشته باشند بدون هرگونه محدودیتی تعاملی ارتباط برقرار کنند. زمانی که افراد سرنوشت زناشویی خود را نمی پذیرند و معتقد هستند چنین پیوندی هیچ گونه تعهد خاصی را برای آن ها ایجاد نکرده است، با سهولت به سمت روابط دگر گرایش پیدا کرده و وفاداری زناشویی خود را زیر پا میگذارند.

فقدان عشق مهرورزانه بین زوجین و برقراری رابطه صرفا برمبنای میل جنسی ، عاملی است که تداوم و تعهد موجود در این رابطه را در معرض تزلزل قرار داده و پای بند طرفین را به آن کاهش می دهد . عشق جنسی ثبات چندانی ندارد و زوجینی که فقط از این مزیت برخوردار هستند احتمال گرایششان به  خیانت زناشویی به دلیل تکراری شدن رابطه زوجی شان در سطح بالایی قرار دارد .

تمایل به تنهایی و بی احساسی، یکی از شایع ترین بحران هایی است که جوامع و افراد مختلف را تحت تاثیر و سیطره خود قرار داده است و تاکید دارد که بسیاری از افراد، هرگونه پیوند بین فردی به ویژه پیوند های عاشقانه را نوعی تحت کترل قرار گرفتن میدانند و به همین دلیل از گرایش به سمت آن خودداری می کنند و بیشتر تمایل دارند نیاز های خود را به صورت لحظه ای و به دور از هرگونه تعهدی ارضا کنند. زوجینی که با چنین بحرانی رو به رو هستند بی احساسی را نسبت به یکدیگر نیز تجربه می کنند و معمولا به جای غرق شدن در پیوند خویش، ارضای نیاز های جنسی و عاطفی خود را در قالبی گذرا و از طریق روابط خارج از این پیوند ممکن میسازند.

 

 

 

 

اطلاعات
  • اسم کتاب :
  • نویسنده :
  • پیشنهاد از :
  • مترجم :
  • سال چاپ یا مجله چاپ شده :