بی بند و باری جنسی، مواد و الکل
اعتیاد، بی بند و باری و روابط به اصطلاح یک شبه و موقت به عنوان آسیبهای
اجتماعی دردناکی شناخته میشوند که در بسیاری از موارد، عواقبی جبران ناپذیر و
نگران کننده دارند. عده ای در صحبت از مثلاً اعتیاد، به عوامل محیطی از جمله فقر و نابرابری
اشاره میکنند که نمیتوان منکرسهم زیاد این عامل در ابتلا به اعتیاد شد؛ اما چه
دلیلی دارد که تقریباً در همه اقشار جامعه با این مشکل مواجه هستیم؟ حتی افرادی که
در رفاه کامل به سرمیبرند. به نظر شما آیا عامل مشترکی وجود دارد که افرادی
در طبقات مختلف جامعه را درگیر میکند؟
از آنجا که انسان موجودی پیچیده و دارای ابعاد فیزیولوژیک، روانی و
اجتماعی است، توضیح دلایل اعتیاد (از هر نوعی) بسیار گسترده و
خارج از حوصله این مقاله میباشد؛ اما با توجه به نتیجه بسیاری از پژوهشها میتوان
به عاملی اشاره کرد که در پشت پرده زندگی اکثر مبتلایان وجود دارد و قابل مشاهده
نیست.
به نظر میرسد پیوندی قوی میان اعتیاد
و احساس شرم وجود دارد که همگی آن
را تجربه کرده ایم. در حالی که برخی تصور میکنند احساس شرم یکی از پیامدهای اعتیاد
میباشد، به عقیده متخصصان، اعتیاد ابزاری ضربه گیر و تسکین دهنده درد شرم است. بسیاری از مردم وقتی دچار بدبیاری میشوند
مثلاً
از کار بیکار میشوند (انتظارات برآورده نشده)
یا یک نفر طردشان
میکند (مثل عشق یک طرفه)
به غذا، مواد و
الکل و یا روابط سطحی پناه میبرند تا از شرم فرار کنند. این رفتارها در صورتی که اقدامی موقت
باشند شاید چندان نگران کننده نشوند. اما در برخی موارد انگار که اجتناب از شرم، تبدیل به مأموریت اصلی
فرد است و استفاده از این ابزار، دائمی و مزمن
میگردد. گویی رابطه با مواد به جایگزینی برای
روابط بین فردی تبدیل شود، چراکه روابط ممکن است شرم بیشتری را در فرد ایجاد کند
در مقایسه با فعالیت انزواجویانه اعتیاد. یا گاهی بسیاری مردان و زنان ترجیح میدهند
رابطه جنسی یک شبه و اتفاقی داشته باشند چون اینگونه میتوانند خطر شرم را به
حداقل برسانند. در این روابط غیر انسانی دیگر فرصت
چندانی وجود ندارد که در دو طرف شرم به وجود آید، چون شریک جنسی بی نام و نشان
زمان کافی برای شناخت شما ندارد، پس نمیتواند درباره عیب و ایرادهای شما قضاوت کند.
وقتی رابطه جنسی
یک شبه و بی بند و بار شود، شرم بنیادین
اغلب آن را هدایت مینماید. وقتی رابطه ای به شکل دردناک تمام میشود
و طرفین با احساس طرد شدگی و شرم
دست و پنجه نرم میکنند، بسیاری از افراد برای جلوگیری از تکرار این اتفاق تصمیم
میگیرند دیگر با کسی دوست نشوند یا این که با چند نفر دوست باشند ولی دیگر به
دنبال رابطه جدی و متعهدانه نباشند. این اقدامات برای محافظت از خود طبیعی
و قابل درک است به شرطی که به سبک زندگی دائمی فرد تبدیل نشود.
اما اگر این
اجتناب از شرم ماندگار شود، منجر به تنهایی
و انزوا و شرم بیشتر میگردد.
وقتی شرم وجودمان
را فرا گرفته و ما را فلج کرده، به راحتی میتوانیم به مواد یا روابط موقت برای تسکین
خود تکیه کنیم؛ اما اینجا یک دور باطل و چرخه
معیوب شکل میگیرد: ما به مواد روی میآوریم تا از شرم
فرار کنیم و اغلب بیش از برنامه ریزیمان مصرف میکنیم، وقتی مصرف از حد میگذرد
دچار شرم بیشتر میشویم چون انتظاری
از خود داشته ایم ولی نتوانستیم خودمان را نگه داریم، و بعد رفتار اعتیادی را
افزایش میدهیم تا احساس شرم و حقارت
جدیدتر و شدیدتر را بی حس کنیم.
مراجعین در هنگام پرده برداشتن از اعتیادهایشان
اغلب شرم عمیقی حس میکنند همان شرمی که به هنگام انجام دادن این رفتارهای پنهانی
حس میکنند. بعد وقتی مشکلشان را بازگو مینمایند
بسیار تسکین مییابند و اغلب امیدوارند که مواجه شدن با شرم اعتیاد به آنها احساس کنترلی بدهد تا بتوانند بر آن غلبه کنند و این کار باعث میشود
که شرمشان را ریشه کن کنند.
اگر اعتقاد داشته باشیم که اعتیاد یکی از نشانههای شرم است، با دقت بیشتری گوش میدهیم تا بفهمیم این نشانه خاص چگونه هیجانات شخص را میپوشاند یا بی حس میکند. ما همه تلاشمان را به کار میبریم تا تأثیر آن را کاهش دهیم اما این را هم میدانیم که هیچ چیز تغییر نمیکند مگر این که ما همراه با فرد راهی پیدا کنیم تا با خود هیجانی و عاطفی او که توسط اعتیاد خاموش شده مواجه شویم و آن را به طور مستقیم تجربه کنیم.
تهیه و تنظیم:
سمیلا چیلر (روانشناس و رواندرمانگر)