تأثیر آزارهای کلامی و جسمی بر روان انسانها
مقدمه
خشونت و آزار، پدیدهای جهانی است که مرزهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را پشت سر میگذارد. آزارهای کلامی و جسمی نه تنها سلامت روانی فرد را تهدید میکنند بلکه پیامدهایی بلندمدت بر سلامت جسمی، اجتماعی و حتی زیستی به جا میگذارند. تحقیقات نشان دادهاند که تجربهی آزار، بهویژه در دوران کودکی، با افزایش خطر بروز اختلالات روانپزشکی در بزرگسالی ارتباط مستقیم دارد.
تعریف و انواع آزار
۱. آزار
کلامی (Verbal Abuse)
•توهین،
سرزنش، تحقیر و تهدید
•سکوت
تنبیهی و نادیدهگرفتن
• مقایسهی
مکرر و کوچکشمردن تواناییها
• القای
شرم یا بیارزشی
۲. آزار
جسمی (Physical Abuse)
• ضرب و
شتم، سیلی، مشت یا لگد
• سوزاندن، بستن، محرومسازی از غذا یا خواب
• اعمال خشونت با اشیاء یا سلاح
این دو نوع آزار اغلب همزمان رخ میدهند و اثرات همافزا بر روان فرد دارند.
اثرات
روانشناختی
الف)
کوتاهمدت
•اضطراب شدید، کابوس و هراس
• افت عملکرد تحصیلی یا شغلی
• مشکلات خواب و خوردن
• رفتارهای
پرخاشگرانه یا گوشهگیری
ب) بلندمدت
• افسردگی
مزمن: احساس بیارزشی و ناامیدی مداوم
• اختلال
استرس پس از سانحه (PTSD): مرور مکرر خاطره،
اجتناب و برانگیختگی شدید
• اختلالات
اضطرابی فراگیر و هراس اجتماعی
• اختلالات
شخصیت: بهویژه شخصیت مرزی (BPD) و وابسته (DPD)
• سوءمصرف
مواد: برای کاهش موقت علائم روانی
• الگوهای
ناسالم رابطهای: مانند بازتولید خشونت در روابط بعدی
تأثیر بر کودکان
در مقایسه با بزرگسالان
•کودکی:
دوران رشد مغزی و شکلگیری هویت است؛ بنابراین اثرات آزار در این دوره پایدارتر و شدیدتر
است. کودکانی که مورد آزار قرار میگیرند، اغلب مشکلات تحصیلی، اختلالات رفتاری و دشواری
در اعتماد به دیگران پیدا میکنند.
•بزرگسالی: آزار در این دوره بیشتر به مشکلات روانپزشکی، فروپاشی روابط عاطفی، کاهش بهرهوری شغلی و حتی بیماریهای جسمی (مانند بیماریهای قلبیعروقی) منجر میشود.
تغییرات نوروبیولوژیک
ناشی از آزار
مطالعات نوروساینس
نشان دادهاند که تجربهی خشونت مکرر منجر به تغییرات ساختاری و عملکردی در مغز میشود:
• آمیگدالا (Amygdala): افزایش واکنشپذیری به تهدید و اضطراب بالا
• هیپوکامپ (Hippocampus): کاهش حجم، اختلال در حافظه و یادگیری
• قشر پیشپیشانی (Prefrontal Cortex): ضعف در تنظیم هیجان و کنترل تکانهها
• سیستم HPA Axis: اختلال در ترشح کورتیزول و افزایش بیماریهای
جسمی ناشی از استرس مزمن
دیدگاه مکاتب روانشناسی
• روانکاوی:
تجربهی آزار میتواند به تثبیت تعارضهای ناخودآگاه و مکانیسمهای دفاعی ناسازگار
منجر شود.
• رفتارگرایی:
آزار بهعنوان عاملی برای شرطیسازی ترس و اجتناب دیده میشود.
• شناختیـرفتاری (CBT): بر شکلگیری باورهای ناکارآمد (مانند “من
بیارزش هستم”) تمرکز دارد.
• انسانگرایی:
آزار مانع رشد فردی و تحقق خود (Self-Actualization) میشود.
• تروما-محور: فرد نه بهعنوان بیمار، بلکه بهعنوان بازماندهی تروما دیده میشود و درمان بر بازسازی احساس امنیت و اعتماد استوار است.
مداخلات درمانی
1.رواندرمانی
فردی:
• CBT برای اصلاح باورهای منفی
• رواندرمانی پویشی برای پردازش تعارضهای درونی
• ACT و DBT برای پذیرش، تنظیم هیجان و مهارتهای بینفردی
2.درمانهای
تروما-محور:
• EMDR (حرکات چشم و پردازش مجدد)
• Narrative Therapy )بازنویسی داستان زندگی(
3. گروهدرمانی:
حمایت اجتماعی و کاهش احساس انزوا
4. دارودرمانی: کنترل افسردگی، اضطراب و علائم PTSD
5. مداخلات اجتماعی:
آموزش خانوادهها، ایجاد مراکز حمایت از قربانیان، سیاستگذاری اجتماعی برای پیشگیری
نتیجهگیری
آزار کلامی و جسمی نهتنها آسیبی روانی بلکه پدیدهای زیستی، اجتماعی و فرهنگی است. پیامدهای آن از تغییرات مغزی تا فروپاشی روابط اجتماعی گسترده است. توجه به مداخلات درمانی جامع، پیشگیری در سطح جامعه و حمایت از قربانیان، برای کاهش اثرات و چرخهی بازتولید خشونت ضروری است.
منبع:
Herman,
J. L. Trauma and Recovery.
هرمان، جی. ال. تروما و بهبود.