رواندرمانى تحليلى يكى از شناخته شده ترين روش هاى درمانى است .دراين رويكرد از راه حرفزدن و وبا بررسى بخش ناخودآگاه ذهن، میتوان برخی ازرفتارها، افكارو احساسات فرد را تغيير داد. زیگموند فروید پزشک و عصبشناس اتریشی پایهگذار روانکاوی بود. فروید ذهن را به سه قسمت خودآگاه، نیمه خودآگاه و ناخودآگاه تقسیم کرد و معتقد بود ناخودآگاه مثل کوه یخی است که فقط نوک آن یعنی خودآگاه را میبینیم و عمدهی ذهن ما زیر آب و ناشناخته است. سپس این نظریه را مطرح کرد که با حرف زدن و تداعی آزاد، میتوان به قسمتهایی از ناخودآگاه دست یافت یا درواقع میتوان قسمتهایی از ناخودآگاه را به سطح آورد و این اساس کار است و نام این روش را سایکوآنالیز یا روانکاوی نامید.
روانكاوان پيشرو معتقد بودند که آسیبهای دوران کودکی مثل دلبستگی نا ایمن، از دست دادن پدر یا مادر، والدین آزارگر یا بیتوجه و غیره روی شخصیت و سلامت روان آینده فرد تاثیر میگذارند. بنابراین تمرکز بیشتری روی دوران کودکی و خاطرات آن داشتند.
در حال حاضربا رشد و پرورش نظریات پیشین و شناخت بیشتر مغز و روان انسان مشخص شده نه تنها دوران کودکی بلکه وقایع بزرگسالی فرد هم در وضعیت روان وی موثر است.
طی یک قرن اخیر ازدرمان با حرفزدن، شاخههای مختلف روان درمانی منشعب شدند. از جمله میتوان به رواندرمانی تحلیلی، رواندرمانی شناختی- رفتاری، رواندرمانی بینفردی، گروهدرمانی و... نام برد. رواندرمانی تحلیلی بیش از همه به کار فروید نزدیک است و از طریق تداعی آزاد و دسترسی به نیمهخودآگاه و ناخودآگاه فرد، احساس و دیدگاه مراجع به درمانگر و سایر افراد نزدیک وی انجام میگیرد. در واقع درمانگر نقش فردی را به عهده میگیرد که مراجع تجربیات ناخوشایندی با وی داشته ( اغلب والدین) و اینبار همان تجربیات را با درمانگر اصلاح میکند و به این روش، بهبودی حاصل میشود.
و در آخر این نکته قابل ذکر است که درمان تحلیلی برای اختلالاتی همچون افسردگی، اضطراب، مشکلات بین فردی، شناخت خود و ... کاربرد دارد.