طرحواره
اختلال شخصیت خود شیفته


مقدمه

حافظه سازنده است نه بازتولید ساده‌ای از گذشته. سازنده بودن آن(constructiveness)  انعکاسی از انطباقی بودن و کارکرد بهینه آن است که می‌تواند منجر به اشتباه ها، تحریف ها(distortions) و خطاهای ادراکی شود.

این خطاها نشان دهنده آن است که حافظه بازسازی دقیقی از گذشته نیست بلکه نوعی فرآیند بازآفرینی و بازسازی مجدد است. برای شناسایی خطاها و تحریف های حافظه تحقیقاتی زیادی انجام شده است برای مثال شکتر(۲۰۰۱) نقصان حافظه را تحت عنوان هفت گناه بیان کرد که این نام را از "هفت گناه کبیره" در مذهب کاتولیک که مانع پیشرفت های معنوی می‌شود اقتباس کرد.

این هفت نقصان عبارت اند از :

1)گذرایی(Transience): تغییر کیفیت حافظه بر اثر زمان به خاطر کاهش دسترسی‌پذیری به حافظه بلند مدت

۲)حواس‌پرتی (Absent-mindedness): فراموشی ناشی از لغزش در توجه

3)ره‌نایابی (blocking): در دسترس‌نبودن موقتی اطلاعات و ناتوانی در بازیابی

۴)اسناد نادرست (Misattribution): نسبت‌دادن خاطرات به منبع نادرست

5)تلقین‌پذیری (suggestibility): القای خاطرات کاذبی که اتفاق نیفتاده

۶)سوی‌مندی (bias): تحریف گذشته به وسیله  دانش و باورهای امروزی

۷)پایداری (Persistence): ازبین نرفتن خاطرات ناخواسته

از بین این ۷ ویژگی، سه ویژگی اول به فراموشی، سه ویژگی دوم به تحریف و ویژگی آخر به خاطرات مزاحم ربط دارد.

حافظه سازنده

اولین بار بارتلت در کتاب "یادآوری: مطالعه در روانشناسی تجربی و اجتماعی" به تحریف های حافظه اشاره کرد. او معتقد بود یادآوری، بازتولید کامل و دقیق گذشته نیست و با طرحواره ارتباط نزدیکی دارد. او به این صورت یافته خود را تبیین‌‌کرد که یادآوری بازسازی مجددی است که شامل هسته اصلی اطلاعات است به اضافه موارد آموخته‌شده و دانش قبلی. او بیان‌کرد که این تحریف‌ها بیانگر استفاده از طرحواره در ذخیره‌یابی و بازیابی اطلاعات است.

بارتلت حرکت پیرامون طرحواره را مطرح کرد. در توضیح این مفهوم بیان کرد:"حرکت پیرامون طرحواره، فعالیتی شناختی است که هرگاه یادآوری، به چیزی بیش از تولید یک پاسخ کاملا شناخته شده نیاز داشته باشد، اتفاق می افتد. زیرا در این صورت پاسخ های خودکار و آموخته‌شده، به دلیل نیازهای جاری فراخوانده نمی‌شود"

رویکردهای انطباقی حافظه

باوجودیکه بدخی اندیشمندان تحریف‌های حافظه را به عنوان معایب ماهیت حافظه در نظر دارند، تعداد زیادی از آن‌ها نشان داده‌اند که این خطاها ناشی از عملیات انطباقی و بهینه ای است که به عملکرد سیستمشناختی کمک می‌کند. برای تبیین انطباقی بودن خطاها و تحریف‌های حافظه دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد:

۱)نظریه عدم استفاده(Theory of disuse) بیورک و بیورک

2) نظریه اسکولر و اندرسون

3)نظریه شکتر

۱_نظریه عدم استفاده: این نظریه بیان می‌کند که خطا به خاطر ضعف سیستم حافظه نیست بلکه به خاط ر وجوه منفی ماهیت انطباقی و کارکرد بهینه حافطه سرگذشتی است. به این معنا که آن دسته از اطلاعات که به طور متناوب مورد استفاده قرارنگیرد به تدریج غیر قابل دسترسی می شود چون ناتوانی به دسترسی اطلاعاتی که "خارج از رده" هستند منجر می‌شود که اطلاعات مهم تر که مربوط به موقعیت کنونی است با دقت و سرعت بیشتری بازیابی شود. با این وجود اطلاعات خارج از رده قابلیت بازیابی مجدد را دارند و اگر ضرورتی برای بازیابی مجدد آنها باشد با اندکی تلاش بازیابی می شوند.

۲_نظریه اسکولر و اندرسون: این نظریه بیان می‌کند که بین تکرار اطلاعات محیطی و نگهداری آن در حافظه، ارتباط وجود دارد و میزان دسترسی پذیری به آن تحت تاثیر الگوی استفاده از آن در گذشته، متغیر است. سیستم حافظه آن دسته از اطلاعاتی را در دسترس قرار می دهد که با احتمال بیشتری به آنها نیاز داشته باشد.

۳_نظریه شکتر و همکاران: آنها به تاثیر سه فرایند بر روی ویژگی‌های انطباقی حافظه اشاره کرده‌اند: الف) اطلاعات گمراه‌کننده پس از واقعه ب) بازنمایی های کلی و تداعی کننده ج)تورم خیالپردازی و شبیه سازی آینده

الف)اطلاعات گمراه کننده پس از واقعه

اطلاعات گمراه کننده به این نکته اشاره دارد که مواجه شدن با اطلاعات گمراه کننده پس از رمزگذاری اولیه و یادآوری بعدی، می‌تواند منجر به تحریف حافظه و تولید خاطرات کاذب شود. این اثر با تلقین پذیری و اسناد نادرست (هفت‌گناه شکتر) ارتباط دارد. شناخت اثرات تلقین پذیری برای درمانگرانی که به بازآفرینی خاطرات در درمان می‌پردازند اهمیت دارد به خصوص در کودکان و افرادی که تلقین  پذیری بالاتری دارند، زیرا ممکن است تحت تاثیر پرسش‌های هدایت شده، سناریوهای جدید یا خاطرات کاذب با جزئیات کامل شکل بگیرد که کاملا واقعی به نظر برسد. در این زمینه ادلسون بیان کرده است که خطاهای ناشی از اطلاعات گمراه کننده ممکن است، حاکی از عملیات سیستم حافظه باشد که اطلاعات مرتبط جدید را به صورت انعطاف پذیری با اطلاعات قبلی پیوند می‌دهد تا محتوای آن را "به روز سازد"

همچنین هاپبک و همکاران (۲۰۰۷) بیان کردند که فرایندهای فعال سازی مجدد و تحکیم مجدد بعدی می‌تواند منجر به خطاهایی در حافظه شود. یافته هایی که در زمینه خواب هستند نیز این تاثیر را نشان می‌دهند، زیرا خواب منجر به فعالسازی مجدد الگوی اطلاعات گمراه کننده می‌شود و نسخه تغییر یافته از واقعیت را بازسازی می‌کند در نتیجه فعال سازی مجدد باعث پیوند حافظه با اطلاعات جدید می‌شود، یعنی هم قابلیت بروز کردن و هم قابلیت تحریف حافظه را دارد.

ب)بازنمایی‌های کلی و تداعی کننده

محققان در تقسیم‌بندی‌های جدید به این نتیجه رسیدند که دو سیستم یا دو سطح پردازش برای حافظه مربوط به وقایع گذشته وجود دارد: یکی مبتنی بر جزئیات دقیقverbatim  ودیگری مبتنی بر بازنمایی های کلی و معنایی. اگرچه افراد قادرند اطلاعات را در هر دوساعت پردازش کنند اما تمایل دارند از نشانه‌های کلی استفاده کنند. این مسئله نقش مهمی در حافظه واقعی و کاذب دارد.

ج)تورم خیال‌پردازی و شبیه‌سازی آینده

تخیل و تصویرسازی وقایعی که هرگز رخ نداده می تواند اطمینان به درستی آن را افزایش دهد زیرا نمی‌توان بین وقایعی که واقعا اتفاق افتاده و آن‌هایی که فقط تصور شده تمایز قائل شد. همچنین مطالعات نشان داده است که بسیاری از مناطقی که در رمزگذاری خاطرات صحیح فعال می شوند در رمزگذاری و یادآوری خاطرات کاذب هم فعال می شوند. قدرت تصویر سازی هم در ارتباط با تجارب گذشته و هم رویدادهای آینده اتفاق می‌افتد. از آنجا که رویدادهای آینده تکرار گذشته نیست، نیاز به عناصری دارد. برای این کار باید مواد حافظه از گذشته استخراج و با آرایش جدیدی ترکیب شوند تا کارآمدی فرد در آینده بالاتر رود. این شبیه‌سازی هم مفید است و هم گاهی منجر به خطاهایی می‌شود(ناتوانی در عدم تمایز بین واقعیت و تخیل)

خطاها و تحریف‌های شبیه‌سازی

کارول(۱۹۷۸) بیان کرده است که خیال پردازی درباره یک رویداد در آینده احتمال ذهنی وقوع آن را تغییر می‌دهد. شبیه‌سازی آینده اغلب شامل برجسته ترین عناصر است نه محتمل‌ترین آنها. به این معنی که می‌تواند برخی جزئیات را حذف یا مختصر کند  بیشتر به قسمت ابتدایی یک واقعه توجه دارد و یا به تاثیر بافتار توجه نکند.

دانینگ نیز معتقد است که به خاطر ناکامل بودن فرآیند شبیه‌سازی، پیش‌بینی‌های آینده دقت خود را از دست می‌دهند اما اگر این شبیه سازی دقیق باشد و تصویر کاملی از یک موقعیت در آینده ارائه دهد کارکرد حافطه بهینه‌تر می‌شود.

شبکه مغزی موقعیت پیش‌گزیده و گشت‌وگذار ذهنی

شبکه مغزی موقعیت پیش‌گزیده شبکه‌ای از نواحی مغز است که هنگام استراحت و تمرکز فرد بر محیط درونی فعال می‌شود. این شبکه شامل قشر جلوی پیشانی میانی شکمی، سینگولیت خلفی، قشر Retrosplenial، لوب آهیانه‌ای تحتانی، قشر گیجگاهی جانبی، قشر جلوی پیشانی میانی خلفی و هیپوکامپ است. بعضی آسیب‌های رشدی و روانی در فعالیت این شبکه تاثیر می گذارند مثلاً اوتیسم باعث کاهش فعالیت و اسکیزوفرنی منجر به افزایش فعالیت این شبکه می شود. این شبکه زمانی فعال است که پردازش اطلاعات بیرونی حداقل است و فرد از زمان های بیداری خود برای تحکیم گذشته و برطرف کردن نیازهای آتی بهینه‌تر استفاده می‌کند. کارکرد انطباقی این شبکه آن است که امکان شبیه‌سازی سناریوهای آینده  و مرور آن را فراهم می‌کند.

آزمون برنامه‌ریزی دیداری_فضایی با استفاده از آزمایش معروف برج لندنLondon tower  توسط شالیس انجام شد. در این آزمون آزمودنی‌ها باید با استفاده از تعداد حرکت های مشخصی با حرکت دادن مهره‌های رنگی از موقعیت اولیه که در اختیار آن‌ها قرار می‌گیرد به موقعیت هدف دست یابند. در آزمون سرگذشتگی از شرکت کننده ها می خواستند که برای آینده برنامه ریزی و سپس دو گامی که برای رسیدن به این هدف نیاز دارند را معلوم سازند، به اضافه مانعی که باید بر آن غلبه کنند. و در آخر هم از آن‌ها می خواستند تا گام ها و موانع را به گونه ای در یک برنامه منسجم ترکیب کنند تا به هدف خود برسند. نتایج این برنامه‌ریزی سر گذشتگی نشان داد که هم شبکه موقعیت پیش‌گزیده و هم شبکه کنترل فرونتوپرونتال فعال می‌شود. در مجموع شبیه‌سازی، گشت و گذار ذهنی و تخیل با فعال کردن شبکه موقعیت پیش‌گزیده به کار کرد شناختی، حل مسئله و برنامه‌ریزی کمک می‌کند.

همچنین هاپبک و همکاران (۲۰۰۷) بیان کردند که فرایندهای فعال سازی مجدد و تحکیم مجدد بعدی می‌تواند منجر به خطاهایی در حافظه شود. یافته هایی که در زمینه خواب هستند نیز این تاثیر را نشان می‌دهند، زیرا خواب منجر به فعالسازی مجدد الگوی اطلاعات گمراه کننده می‌شود و نسخه تغییر یافته از واقعیت را بازسازی می‌کند در نتیجه فعال سازی مجدد باعث پیوند حافظه با اطلاعات جدید می‌شود، یعنی هم قابلیت بروز کردن و هم قابلیت تحریف حافظه را دارد.


نتیجه گیری

دنیای ذهنی از طریق حافظ ساخته می‌شود. حافظه باعث یادگیری در زمان حال، پیش‌بینی آینده و در نتیجه پیوند حال، گذشته و آینده می شود. سیستم های حافظه انسان در طول زمان و نسل به نسل پیشرفته تر شده و ویژگی سازنده بودن آن به انعطاف پذیری سیستم های شناختی و حافظه‌ای برای انجام تکالیف پیچیده یاری می‌رساند. نظریه‌های مربوط به ذهن بیان می‌کنند که هنگام بازیابی خاطرات، بازنمایی دقیقی از گذشته اتفاق نمی‌افتد و همین منجر به تفاوت ادراک‌های افراد می‌شود، که می‌تواند پیامدهای مثبت یا منفی داشته باشد.

یافته های کانه من و تورسکی(۱۹۷۹) بیان می‌کند که استفاده از یافتار‌ها و میانبرها درباره وقایع غیرقطعی در عین مفید بودن می‌تواند منجر به خطاهای بزرگی شود. همچنین ارزش انطباقی خطاهای ادراکی مثبت در نادیده گرفتن خطرات بالقوه جهان خارجی و غیر قابل پیش بینی بودن زندگی مثل قرار گرفتن در چرخه خوش بینی خود را نشان می‌دهد. خطاها و تحریف‌های حافظه نقش مستقیم و غیرمستقیم در عرصه‌های مختلف همچون شناخت اجتماعی، قضاوت بالینی، تصمیم گیری های اجتماعی و... دارد. نکته آخر اینکه حافظه زیربنای فرآیندهای شناختی و فعالیت‌های عالی ذهن از قبیل حل مسئله، استدلال، قضاوت، تفسیر و شناخت اجتماعی است و پیامدهای سازنده بودن حافظه در زندگی فراتر از این مواردی است که بیان شد، پس نیاز به مطالعات و تحقیقات بیشتری دارد.

منبع

شهرزاد دیباییان "حافظه سازنده انطباقی، خطاها و تحریف ها"بازتاب دانش، محسن ارجمند، دوره هشتم،شماره 28 و 27، صفحه 36_29، سال 1392

اطلاعات
  • اسم کتاب :
  • نویسنده :
  • پیشنهاد از :
  • مترجم :
  • سال چاپ یا مجله چاپ شده :